بوی خانه مادربزرگ

ساخت وبلاگ

مطمئنم هیچ کدوم از سفرهایی که به خونه مادربزرگمون داشتی رو چیز زیادی ازشون یادت نیست، منم نیست! ولی تورو کاملا یادمه، لباسهایی که می پوشیدی، حرفایی که می زدی، کارایی که می کردی همش رو یادمه! صفر خاطراتم تویی دختر، قبل از تورو هم با تو می سنجم، اینکه دو سه سال ازت بزرگتر بودم وقتی من 4 ساله بودم تو کجا بودی؟ دلم می خواست یه عکس از نوزادی های تو می دیدم همیشه... ندیدم دیگه نبود! نیست انگار خودتم نداری! من که هیچی ندارم وقتی تورو ندرام.

لحظاتی که من بی مهابا وارد اتاق می شدم و تو شالت از سرت افتاده بود رو یادته؟ یهو شالتو میذاشتی سرت. منو یادته؟ سوالی که جوابش معلومه. حتی احوال پرسی ها و سلام ها و خداحافظی ها رو هم یادمه، رنگ شالهایی که پوشیده بودی رو یادته؟ لباسهایی که می پوشیدی رو یادته؟

سرآغاز عشق من به "او"...
ما را در سایت سرآغاز عشق من به "او" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9her-and-me9 بازدید : 246 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 3:46